۱۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۰

نرگس مست تو دارد هوس خواب هنوز
سنبل زلف ترا هست سر تاب هنوز

ساخت اکسیر غم عشق تو ز راز رخ من
هست چشم من از آنچشمه سیماب هنوز

سوخت از مهر رخت همچو قصب زار تنم
بر من از روی تو ناتافته مهتاب هنوز

گر چه هر خون که مرا بود بپالود ز چشم
دارم از شوق لبت رغبت عناب هنوز

روی پنهان مکن از مردم چشم من از آنک
هست طفلی که ندیدست اثر خواب هنوز

چون دل ابن یمین همچو کبوتر بطپید
حلقش از زلف تو در حلقه مضراب هنوز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.