۱۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱۲

زلف مشکین تو بر طرف بنا گوش چو میم
هست چون بر سمن از سنبل تر حلقه جیم

من بجز جوهر فرد تو که نامش دهن است
درج یاقوت ندیدم صدف در یتیم

در جهان نیست کسی را بجز از نرگس مست
نسخه غمزه جادوی تو آن نیز سقیم

تا چه فرخنده وجودی که چو موجود شدی
ما در دهر شد از مثل تو فرزند عقیم

ز آن حلاوت که لب لعل شکر بار تر است
نبود بهره جز آنرا که بود ذوق سلیم

ای نسیم سر زلفت دم جانبخش مسیح
وی بنا گوش چو سیمت ید بیضای کلیم

تا اشارات غم عشق تو بربود دلم
هست قانون فلک راست چو تقویم قدیم

چون ز خاک سر کوی تو صفا بینم و بس
چه کنم روی به مروه چه کنم رکن حطیم

زنده گردد بنوی بار دگر ابن یمین
گر بخاکش گذرد ز آن دم جان بخش نسیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.