هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از درد هجران و عشق نافرجام خود مینالد. او از ستمهای معشوق، خیال بوسههای او، و دلدادگی شدید خود سخن میگوید. همچنین، از جادوی چشمهای معشوق و تأثیر آن بر ایمانش یاد میکند. در نهایت، شاعر به امید وصال معشوق دلخوش است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک کامل نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'کفر' و 'ایمان' نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای تفسیر مناسب دارند.
شمارهٔ ۲۴۴
گر دلی بودی مرا در طالع و فرمان من
کی زجانان آمدی چندین ستم بر جان من
از خیال لعل او یکبوسه بربودم بخواب
هست ذوق آن هنوزم در بن دندان من
یوسف جانم چو در چاه زنخدانش فتاد
گفت رضوان رشک دارد بر من و زندان من
هست در زلف پریشانش دلم مجموع از آنک
نسبتی دارد بکار بیسر و سامان من
در میان عاشقان جادوی چشم مست او
کفر پیدا کرد و پنهان میبرد ایمان من
داغ هجر آن پری پیکر مرا کشتی بدرد
گر نبودی از امید وصل او درمان من
خوشترم آید ز عیدی کان کمان ابروم گفت
تا کی ای ابن یمین خواهی شدن قربان من
کی زجانان آمدی چندین ستم بر جان من
از خیال لعل او یکبوسه بربودم بخواب
هست ذوق آن هنوزم در بن دندان من
یوسف جانم چو در چاه زنخدانش فتاد
گفت رضوان رشک دارد بر من و زندان من
هست در زلف پریشانش دلم مجموع از آنک
نسبتی دارد بکار بیسر و سامان من
در میان عاشقان جادوی چشم مست او
کفر پیدا کرد و پنهان میبرد ایمان من
داغ هجر آن پری پیکر مرا کشتی بدرد
گر نبودی از امید وصل او درمان من
خوشترم آید ز عیدی کان کمان ابروم گفت
تا کی ای ابن یمین خواهی شدن قربان من
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.