۱۶۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۸

یا رب گلست عارض زیبات یاسمن
یا بر فراز سرو شکفته است یاسمن

چشم تو آهوئیست که هنگام ترکتاز
باشد بسوی کشور جانهاش تاختن

میگفت با صبا ز رخت گل حکایتی
باد صباش خرده زر کرد در دهن

از چین زلف تو بختن نافه ئی رسید
از شرم شد سیه رخ آن نافه ختن

کی با شکست حال دل زار میرسد
زلفت که زیر هر خم او هست صد شکن

ایسرو سیمتن ز سرم سایه بر مدار
کز تاب آفتاب غمت سوخت جان من

ابن یمین ز عشق تو پروانه وار سوخت
تا روی دلربای تو شد شمع انجمن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.