هوش مصنوعی:
این متن عاشقانه و پراحساس، بیانگر عشق عمیق و فداکاری شاعر به معشوق است. شاعر از لب جانفزای معشوق، خنده دلگشای او، و حتی جفاهایش به وجد میآید. او حاضر است به خاطر رضای معشوق جان خود را فدا کند و هیچ چیزی جز رضای معشوق برایش اهمیت ندارد. غم و شادی شاعر همه به معشوق وابسته است و جز لب و دیده در غم معشوق چیزی برایش باقی نمانده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده است که درک آنها ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فداکاری و جفا ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.
شمارهٔ ۲۴۹
آبحیات میچکد از لب جانفزای تو
راحت روح میدهد خنده دلگشای تو
خوش بود از لبت سخن هم بجفا و هم ثنا
همچو ثنا خوش آیدم از لب تو جفای تو
مهر رخت بتیغ اگر گرد بر آرد از دلم
ذره خاک من کند میل سوی هوای تو
گر بهلاک جان بود میل تو من رضا دهم
هیچ ارادتی مرا نیست بجز رضای تو
حجره دل چو جای تست از غم خود تهی کنش
غم چه که هیچ شادیی نیست مرا بجای تو
جز لب و دیده در غمت خشگ و ترم نماند هیچ
از تر و خشگم آنچه هست نیست مگر برای تو
تا تو برخ غزاله ئی تا تو بچشم چون غزال
ابن یمین ز جان و دل هست غزلسرای تو
راحت روح میدهد خنده دلگشای تو
خوش بود از لبت سخن هم بجفا و هم ثنا
همچو ثنا خوش آیدم از لب تو جفای تو
مهر رخت بتیغ اگر گرد بر آرد از دلم
ذره خاک من کند میل سوی هوای تو
گر بهلاک جان بود میل تو من رضا دهم
هیچ ارادتی مرا نیست بجز رضای تو
حجره دل چو جای تست از غم خود تهی کنش
غم چه که هیچ شادیی نیست مرا بجای تو
جز لب و دیده در غمت خشگ و ترم نماند هیچ
از تر و خشگم آنچه هست نیست مگر برای تو
تا تو برخ غزاله ئی تا تو بچشم چون غزال
ابن یمین ز جان و دل هست غزلسرای تو
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.