هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید. او از تلاش برای پاک کردن نقش معشوق از لوح دل خود می‌گوید اما ناتوان است. همچنین، از زیبایی‌های طبیعت مانند باد صبا، گل‌ها، و بلبلان به عنوان نمادهایی از عشق و احساساتش یاد می‌کند. شاعر به مخاطب توصیه می‌کند که از فرصت‌ها استفاده کند و به دنبال آزادگی باشد.
رده سنی: 15+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۱۱

دلدار گفت لوح دل از نقش من بشوی
گفتم که تلخ از آنلب شکر فشان مگوی

من لوح دل نشویم از آن نقش دلفریب
دست از من آنکه میدهدم پند گو بشوی

آمد زمان آنکه صبا خیزد از چمن
همچون نسیم طره دلدار مشکبوی

از ناله های بلبل خوشگو ز عشق گل
دل نرم کرد گر چه بود سخت تر ز روی

چون گل شکفت خیز گر آزاده ئی چو سرو
جز بر کنار آب نشستنگهی مجوی

در پای سرو و سوسنت ار دست میدهد
فرصت شمر بجز ره آزادگی مپوی

گر وصل دوست دست دهد خانه گلشن است
با سرو سیم ساق چه حاجت کنار جوی

چون هست عارضش گل سیراب کو مخند
با قد چون صنوبرا و سرو گو مروی

ابن یمین ز ضربت چوگان زلف او
دارد دل شکسته و سرگشته همچو گوی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.