۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ٩

باهل خطه فریومد از طریق رضا
مگر به عین عنایت نظر فکند خدا

که آفتاب سپهر کرم بطالع سعد
فکند سایه الطاف خود برین ضعفا

ستوده آصف ایام عز دولت و دین
که زیبدش که کند پادشاهی وزرا

زهی کریم نهادی که بر بسیط زمین
سپهر با همه دیده ندید مثل تو را

توئی که بر چمن جان هر که زنده دلست
ز فیض ابر سخای تو رست مهر گیا

تویی چنان که اگر ذره ای شود موجود
ز عزم و حزم تو در پیکر زمین و سما

زمین شود چو سما بیقرار و سرگردان
سما شود چو زمین با وقار و پا بر جا

گذشت بر دل من یک سخن بخواهم گفت
خدایگان ز ره لطف اگر کند اصغا

سعادت ازلی با عماد دولت و دین
جهان رادی و مردی سپهر جود و سخا

ز بدو فطرت و آغاز آفرینش او
مقارنست و برین حال واقفست و گوا

سعادتی نه همانا که به تواند بود
ز اتفاق ملاقاتت ای خجسته لقا

بکام دل ز جهان داد عیش بستانید
که هست بر گذر این سخت کوش سست وفا

زمان دولت و اقبال مغتنم شمرید
میفکنید از امروز کار بر فردا

مگر ز بخت شما نیز باید ابن یمین
فراغتی که نواند گزارد فرض دعا

چو روزگار که تفریق و جمع شیوه اوست
نمی زند نفسی بی رضای رأی شما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٨
گوهر بعدی:شمارهٔ ١٠
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.