۱۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ٨٨

با فلک دوش بخلوت گله ئی میکردم
که مرا از کرم تو سبب حرمان چیست

اینهمه جور تو با مردم فاضل ز چه خاست
وینهمه فضل تو با جاهل و با نادان چیست

فلکم گفت که ایخسرو اقلیم هنر
هست معهود چو این مشغله و افغان چیست

در زوایای فلک چشم بصیرت بگشای
با همه فضل برون آر که بی نقصان چیست

گر کنی دعوی همت بجهان ابن یمین
همچو دو نان سخن جامه و ذکر نان چیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٨٧
گوهر بعدی:شمارهٔ ٨٩
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.