هوش مصنوعی:
شاعر از گفتگوی خود با یاری محترم میگوید که در آن از رازهای دل و هنر سخنوری سخن میرود. او به تواناییهای ذهنی و هنری خود اشاره میکند اما اظهار میدارد که در این زمانه، نه مدح کسی را میسراید و نه هجو، چرا که دروغگویی رایج شده و گفتن راستی دشوار است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق ادبی و اخلاقی است که درک آنها به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان کمسنوسال قابل درک نباشد.
شمارهٔ ١١٣
دی مرا گفت محترم یاری
که دلم هیچ راز ازو ننهفت
که بگلزار طبع وقادت
در بهار سخن چه غنچه شکفت
نوک الماس فکر ثاقب تو
گوهر نظم در مدیح که سفت
گفتم اکنون بمدح و هجو کسی
نشود فکر با ضمیرم جفت
ز آنکه مرد دروغ نیست رهی
وندرین عهد راست نتوان گفت
که دلم هیچ راز ازو ننهفت
که بگلزار طبع وقادت
در بهار سخن چه غنچه شکفت
نوک الماس فکر ثاقب تو
گوهر نظم در مدیح که سفت
گفتم اکنون بمدح و هجو کسی
نشود فکر با ضمیرم جفت
ز آنکه مرد دروغ نیست رهی
وندرین عهد راست نتوان گفت
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ١١٢
گوهر بعدی:شمارهٔ ١١۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.