۱۶۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ١١٣

دی مرا گفت محترم یاری
که دلم هیچ راز ازو ننهفت

که بگلزار طبع وقادت
در بهار سخن چه غنچه شکفت

نوک الماس فکر ثاقب تو
گوهر نظم در مدیح که سفت

گفتم اکنون بمدح و هجو کسی
نشود فکر با ضمیرم جفت

ز آنکه مرد دروغ نیست رهی
وندرین عهد راست نتوان گفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ١١٢
گوهر بعدی:شمارهٔ ١١۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.