هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر به ستایش شخصی با جلالت و قدرتمند می‌پردازد و از عاطفه و فتوت او سخن می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که هرچه درباره این شخص شنیده‌است، هزاران برابر بیشتر از آن است، اما افسوس که بهره‌ای از آن ندارد. همچنین، شاعر از بی‌توجهی این شخص به خودش شکایت می‌کند و او را به دریایی بی‌کران تشبیه می‌کند که هیچ‌کس جز شاعر از آب گوارای آن بهره‌مند نیست. در پایان، شاعر بازگشت خود از ساحل این دریا را به بداقبالی خود نسبت می‌دهد، نه به کم‌ظرفیتی دریا.
رده سنی: 16+ این متن به دلیل استفاده از زبان شعری پیچیده و مفاهیم عمیق مانند ستایش، شکایت و تشبیهات ادبی، برای مخاطبانی مناسب است که از درک ادبیات کلاسیک فارسی برخوردار باشند. نوجوانان و بزرگسالان با دانش ادبی می‌توانند بهتر با این متن ارتباط برقرار کنند.

شمارهٔ ١۶٣

مرا بدرگه دولت پناه سرور عهد
که با جلالت قدرش سپهر اعلا نیست

امید عاطفت آورد ز آنکه میگفتند
که در جهان بفتوت کسیش همتا نیست

بلی ز هر چه شنیدم هزار چندانست
ولی چه سود کز آن هیچ بهره ما نیست

نمیکند نظر مرحمت بابن یمین
ز حال ابن یمینش خبر همانا نیست

جناب حضرت والاش هست دریائی
که چون محیط سپهرش کرانه پیدا نیست

بغیر بنده نبینی بر آن لب دریا
کسیکه مشرب عذبش ازو مهنا نیست

من ار ز ساحل آن تشنه باز میگردم
گناه بخت منست این گناه دریا نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ١۶٢
گوهر بعدی:شمارهٔ ١۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.