۱۳۱ بار خوانده شده
مطبخی ایست ناگوار مرا
شهره گشته بآش پختن کست
تا بشام از سحر بود بنگی
وز سحر تا بشام باشد مست
هر چه از مایعات یافت بریخت
و آنچه از جامدات جست شکست
گر بقبض آورد عصای کلیم
ور بود سوی ذوالفقارش دست
دایم آنش بود تنور آشاب
اکره الجیش این بود پیوست
بنگر تا بغیر ابن یمین
اینچنین مطبخی کسی را هست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
شهره گشته بآش پختن کست
تا بشام از سحر بود بنگی
وز سحر تا بشام باشد مست
هر چه از مایعات یافت بریخت
و آنچه از جامدات جست شکست
گر بقبض آورد عصای کلیم
ور بود سوی ذوالفقارش دست
دایم آنش بود تنور آشاب
اکره الجیش این بود پیوست
بنگر تا بغیر ابن یمین
اینچنین مطبخی کسی را هست
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ١۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ١۶٧
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.