هوش مصنوعی: شاعر از ناعادلانه بودن روزگار شکایت می‌کند و بیان می‌کند که زمانه با اهل هنر دشمنی دارد. او اشاره می‌کند که در این دوران، افراد کم‌بضاعت جایگاه بالاتری نسبت به هنرمندان دارند و مقایسه‌ای بین دریا (که خاشاک را بر روی خود حمل می‌کند) و جایگاه واقعی گوهرها انجام می‌دهد. شاعر تحمل جفای روزگار را آسان می‌داند اما درد اصلی را بر دوش افراد ارزشمند می‌بیند. در پایان نیز به ستاره‌های بیشمار در آسمان اشاره می‌کند اما رنج اصلی را بر شمس و قمر (ماه و خورشید) می‌داند.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم انتزاعی و انتقادی است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، موضوعاتی مانند نابرابری اجتماعی و جایگاه هنرمندان نیاز به درک بالاتری از جامعه دارد که معمولاً در نوجوانی و بزرگسالی شکل می‌گیرد.

شمارهٔ ٢٠١

ایدوستان بکام دلم نیست روزگار
آری زمانه دشمن اهل هنر بود

رسمیست در زمانه که هر کم بضاعتی
رتبت بسیش ز اهل هنر بیشتر بود

دریا صفت که منصب خاشاک اندرو
بالای سلک گوهر و عقد درر بود

سهلست اگر جفا کشم از دور روزگار
زحمت نصیب مردم والاگهر بود

در آسمان ستاره بود بیشمار لیک
رنج کسوف بر دل شمس و قمر بود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٢٠٠
گوهر بعدی:شمارهٔ ٢٠٢
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.