۱۸۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ٢١١

ای شه کامران وجیه الدین
ای چو نام تو طالعت مسعود

رخ نهاده به بندگی چو ایاز
بر بساطت هزار چون محمود

چاکرت لاشه اسبکی دارد
همچو فرزینش کژ روی معهود

هر که گردد برو سوار بود
در عداد پیادگان معدود

گر بچاکر دهی چنان اسبی
که شوم نزد حاسدان محسود

سیل آسا فشانم از دل پاک
در مدیح تو گوهر منضود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٢١٠
گوهر بعدی:شمارهٔ ٢١٢
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.