۱۲۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ٢٩٣

روزگاری که ز کس هیچ گزندت نرسد
و اندرو وجه معاشی بنظامت باشد

دیو را طبع تو مزدوری بیمزد کند
گر زیادت طلبی زانچه تمامت باشد

صحت و وجه معاشی و ز کس بیمی نه
اینسعادت بس اگر زانکه مدامت باشد

زهد راهی بود و شیوه رندی راهی
زین دو بنگر که بدل میل کدامت باشد

مرسان غم بدل هیچکس و شاد بزی
عقل باید که همه جای امامت باشد

آب انگور نکو خور که مباحست و حلال
آب زمزم نخوری بد که حرامت باشد

اگرت سیرت از اینسان بود ای ابن یمین
چشمه آب خضر جرعه جامت باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٢٩٢
گوهر بعدی:شمارهٔ ٢٩۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.