هوش مصنوعی:
این متن داستانی است درباره یک پیر و مریدش که در بیابانی با بادی پاک مواجه میشوند. مریدان به جز یکی، همگی از صحنه خارج میشوند و تنها یک نفر باقی میماند. پیر از او میپرسد چرا مانده است و مرید پاسخ میدهد که او نه برای باد آمده و نه برای باد خواهد رفت، بلکه منتظر داد است. سپس متن به موضوع زهد و تقوا میپردازد و تفاوت بین زهد واقعی و زهد ظاهری را بررسی میکند.
رده سنی:
16+
این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
بخش ۵۳ - داستان پیر و مرید
رهروی از جمله پیران کار
میشد و با پیر مریدی هزار
پیر در آن بادیه یک باد پاک
داد بضاعت به امینان خاک
هر یک از آن آستنی برفشاند
تا همه رفتند و یکی شخص ماند
پیر بدو گفت چه افتاد رای
کان همه رفتند و تو ماندی بجای
گفت مرید ای دل من جای تو
تاج سرم خاک کف پای تو
من نه بباد آمدم اول نفس
تا بهمان باد شوم باز پس
منتظر داد به دادی شود
و آمده باد به بادی شود
زود رو و زود نشین شد غبار
زان بیکی جای ندارد قرار
کوه به آهستگی آمد به جای
از سر آنست چنین دیر پای
پرده دری پیشه دوران بود
بارکشی کار صبوران بود
بارکش زهد شو ارتر نه
بار طبیعت مکش ار خر نه
تا خط زهد تو مزور نشد
دیده بدوتر شد و او تر نشد
زهد که در زرکش سلطان بود
قصه زنبیل و سلیمان بود
شمع که هر شب به زر افشانیست
زیر قبا زاهد پنهانیست
زهد غریبست به میخانه در
گنج عزیزاست به ویرانه در
زهد نظامی که طرازی خوشست
زیر نشین علم زر کشست
میشد و با پیر مریدی هزار
پیر در آن بادیه یک باد پاک
داد بضاعت به امینان خاک
هر یک از آن آستنی برفشاند
تا همه رفتند و یکی شخص ماند
پیر بدو گفت چه افتاد رای
کان همه رفتند و تو ماندی بجای
گفت مرید ای دل من جای تو
تاج سرم خاک کف پای تو
من نه بباد آمدم اول نفس
تا بهمان باد شوم باز پس
منتظر داد به دادی شود
و آمده باد به بادی شود
زود رو و زود نشین شد غبار
زان بیکی جای ندارد قرار
کوه به آهستگی آمد به جای
از سر آنست چنین دیر پای
پرده دری پیشه دوران بود
بارکشی کار صبوران بود
بارکش زهد شو ارتر نه
بار طبیعت مکش ار خر نه
تا خط زهد تو مزور نشد
دیده بدوتر شد و او تر نشد
زهد که در زرکش سلطان بود
قصه زنبیل و سلیمان بود
شمع که هر شب به زر افشانیست
زیر قبا زاهد پنهانیست
زهد غریبست به میخانه در
گنج عزیزاست به ویرانه در
زهد نظامی که طرازی خوشست
زیر نشین علم زر کشست
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۵۲ - مقالت هفدهم در پرستش و تجرید
گوهر بعدی:بخش ۵۴ - مقالت هیجدهم در نکوهش دورویان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.