۱۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ٣٨١

همی شد رهی دی بنزد بزرگی
بدان تا دمی حق صحبت گذارد

یکی گفت ضایع چرا میکنی عمر
چگونه کسی تخم در شوره کارد

برو ترک او گیرو بنشین بکنجی
که این صحبت الا ندامت نیارد

نه او خود رساند بتو هیچ خیری
نه شر کسی از تو هم باز دارد

خردمند ازینگونه کس را که او هست
وجود و عدم هر دو یکسان شمارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٣٨٠
گوهر بعدی:شمارهٔ ٣٨٢
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.