هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از وضعیت خود به عنوان یک فرد اسیر و درمانده در برابر امیر عز الدین سخن می‌گوید. او خود را مانند مهره‌ای تنها و گرفتار توصیف می‌کند و از امیر درخواست کمک می‌نماید. شاعر بیان می‌کند که حاضر است هزاران غلام مانند خودش به خدمت امیر درآید و خانه‌ها را تسخیر کند، به شرطی که امیر مشکل او را حل نماید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق ادبی و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۴٠۶

بر بساط امیر عز الدین
قصه ئی راست میکنم تقریر

بنده مانند مهره یکتا
مانده در ششدر خمار اسیر

بزیادت نمیدهم زحمت
بسه تائی بیا و دستم گیر

ده هزارت غلام باد چو من
خانه گیر مساکن تسخیر

حل منصوبه خمارم کن
سخن اینست از طویل و قصیر
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴٠۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴٠٧
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.