هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناامیدی و غم‌های زندگی سخن می‌گوید و از روزگاری که حاصلی جز اندوه ندارد شکایت می‌کند. او به دنبال امید و نشاطی است که در بهار یافت می‌شود، اما اثری از آن نمی‌بیند. شاعر از نبودن یاریگران دردمند و آزادگان بی‌غرض می‌نالد، اما در عین حال به همت والا و قناعت خود افتخار می‌کند و بیان می‌کند که حتی اگر整个世界 به او داده شود، باز هم به آنچه دارد راضی است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عاطفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای گروه‌های سنی پایین‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۴۴٣

عمر تا کی چنین بریم سر
حاصل روزگار بوک و مگر

همچو بلبل گه خزان خاموش
ز آن شدم کز بهار نیست اثر

کز نسیم بهار شاخ امید
دهد از لطف جانفزایش بر

کو ببازار فضل جوهریئی
که شبه باز داند از گوهر

گر چه روزی درین بار نجست
دل ما را بجز غم دلبر

بر سر خستگان مسیح دمی
از برای شفا نکرد گذر

هیچ آزاده غیر سرو نزد
دست از بهر کار ما بکمر

شکر ایزد که همتی دارم
که بکونین در نیارد سر

با چنین همتی قناعت نیز
دارم از هرچه دادم افزونتر

گر جهانرا بمن دهند اقطاع
آنکه او هست بر جهان سرور

منتی گر کشید باید از آن
بر شکستیم و کرده قطع نظر
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴٢
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.