۱۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴٨١

ای بسا فیلسوف کارآگاه
که بمردی ببرد کار از پیش

چون رسیدش زمان آنکه خورد
نوش دولت زدش نحوست نیش

وی بسا غافل زمانه که یافت
حظ وافر ز بخت بیش از پیش

نیست نکبت ز غفلت مردم
نیست دولت ز فکر دور اندیش

چون چنین است عاقلان دانند
که کسی را نخواسته است بخویش

تیرها را غرض بود قربان
تا که را راست میرود از کیش

نرهد کس بعقل ازین دریا
سر کشتی نزد کسی به سریش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴٨٠
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴٨٢
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.