۱۲۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۵١

چه باشد ای نفس خرم نسیم شمال
که بگذری سوی آن اختر سپهر جلال

خدیو کشور دانش نظام ملت و دین
که هست در همه فن همچو یک فنان بکمال

بجز لطایف انفاس روحپرور تو
نشان نداد کس اندر زمانه سحر حلال

زبان بنطق چو بگشاید از سلامت لفظ
گمان بری که ز کوثر روان شدست زلال

نظر بطلعت میمون او چو بگشائی
چنانکه شرط ادب باشد ای نسیم شمال

بگوی قصه هجران ولی چنان بمگوی
که طبع نازک او را فزاید از تو ملال

چه حاجتست بتطویل شرح هجرانرا
بس است یک سخن مختصر بحسب الحال

سلام من برسان پس بصورت تضمین
بگوی کابن یمین گفت کای ستوده خصال

جز ای آنکه نگفتیم شکر روز وصال
شب فراق نخفتیم تا سحر ز خیال
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵٠
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵٢
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.