۱۱۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۵٢

دلا ز وقت بد خود جزع مکن ز نهار
صبور باش چه دانی نکو شود ایدل

مجوی صحبت نادان از آن همی ترسم
که همچو صحبت سنگ و سبو شود ایدل

بترک صحبت او گیر کز فضیحت او
بسیط خاک پر از گفتگو شود ایدل

فروغ شهوت و سوزش مده بباد امل
که آبروی تو چون آب جو شود ایدل

بگرم مهری دوران مباش غره ازانک
که بیگناه ترا کینه جو شود ایدل

هنر طلب که هنرمند را سعادت و بخت
بروزگار کهن ماه نو شود ایدل

هنر چو مشک بود مشک کی نهان ماند
جهان ز نفحه او پر ز بو شود ایدل

کنون چو ابن یمین را هنر پناهی نیست
که لطف بیند اگر سوی او شود ایدل

بکنج عافیت ارام یافت تا پایش
مگر بگنج قناعت فرو شود ایدل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵١
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵٣
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.