۱۳۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵٩٨

حال خود بر جمال دین سنقر
یک رهی عرض کردم و رفتم

چون امیدم روا نشد غرضش
هم ز خود قرض کردم و رفتم

در وجودش نبود فایده ئی
عدمش فرض کردم و رفتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵٩٧
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵٩٩
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.