۱۳۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶٩١

می نوش و شادباش و طرب کن که دمبدم
نو مهره ئی برآید ازین حقه کهن

چیزیکه هست و بود و بود نیست غیر این
این لوح اگر هزار پی آری ز سر به بن

زای زبان عجز گره میشود چو ها
در شرح آنکه هست بر آن دال کاف کن

ابن یمین نصیحت پیرانه میکند
تا بخت نو جوان شودت گوش کن سخن

گر رنج دل همی طلبی از برای رزق
فکرت بجمع بیشتر و پیشتر مکن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶٩٠
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶٩٢
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.