هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از ناتوانی انسان در برابر تقدیر و سرنوشت سخن میگوید. او بیان میکند که چه سکوت کنی و چه اعتراض، نتیجهای جز رنج و اسارت ندارد. همچنین، اشاره میکند که حتی اگر روزی از این وضعیت رهایی یابی، باز هم نشانههایی از ذلت بر تو باقی خواهد ماند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و انتقادی است که درک آنها نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد. همچنین، مضامین مربوط به تقدیر و ناتوانی انسان ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین و نامناسب باشد.
شمارهٔ ٧٢٠
چه کنی با فلک عتاب که من
نیک بد حال گشتم از فن تو
گر خموشی چو باز پیشه کنی
دست شاهان بود نشیمن تو
ور بر آری خروش چون بلبل
هست زندان تنگ مسکن تو
رو که گردون فراغتی دارد
از بلند و ز پست کردن تو
هم ز خود بین اگر فتد روزی
طوق یا غل ذل بگردن تو
نیک بد حال گشتم از فن تو
گر خموشی چو باز پیشه کنی
دست شاهان بود نشیمن تو
ور بر آری خروش چون بلبل
هست زندان تنگ مسکن تو
رو که گردون فراغتی دارد
از بلند و ز پست کردن تو
هم ز خود بین اگر فتد روزی
طوق یا غل ذل بگردن تو
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ٧١٩
گوهر بعدی:شمارهٔ ٧٢١
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.