۱۲۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ٧٢٠

چه کنی با فلک عتاب که من
نیک بد حال گشتم از فن تو

گر خموشی چو باز پیشه کنی
دست شاهان بود نشیمن تو

ور بر آری خروش چون بلبل
هست زندان تنگ مسکن تو

رو که گردون فراغتی دارد
از بلند و ز پست کردن تو

هم ز خود بین اگر فتد روزی
طوق یا غل ذل بگردن تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٧١٩
گوهر بعدی:شمارهٔ ٧٢١
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.