۱۲۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ٧٢٧

که میرود بجناب رفیع آصف عهد
که با فلک ز علو بر زد آستانه او

غیاث دولت و دین هندوی مبارک رای
که مثل او بهنر نیست در زمانه او

ستوده ئی که بود با نسیم الطافش
دم مسیح خجل از هوای خانه او

نپرسدش که چرا وعده را وفا نکند
نداند آنچه بباشد درین بهانه او

اگر ز بنده برافروخت آتش غضبش
بآب دیده نشاند رهی زبانه او

و گر زقلت مال است دور باد ازو
که اینقدر نتوان یافت در خزانه او

ز دام غم نرهد تا بحشر مرغ دلم
اگر وظیفه نیابد دمی ز دانه او

چگونه باز کند خو ز دانه کرمش
دلی که نیست بجز مرغ آشیانه او
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٧٢۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ٧٢٨
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.