هوش مصنوعی:
شاعر از خواجه حاجتی درخواستی کرده اما پاسخی دریافت نکرده است. او خواجه را به ابری تشبیه میکند که با رعد و برق همراه است اما بارانی ندارد. همچنین، شاعر از بیتفاوتی و عدم توجه خواجه شکایت دارد و میگوید که فقر و غنای خواجه برای او یکسان است، زیرا چیزی از داراییهای خواجه به او نمیرسد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم انتزاعی و انتقادی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و مفاهیم عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ٧٢۶
کردم سئوال از کرم خواجه حاجتی
بیرون ز وعده ئی نشنیدم جواب او
طبعش بگاه وعده بود راست چون سحاب
با رعد و برق لیک نبارد سحاب او
نی ابر باز میشود از روی آسمان
تا بر کنم دل از اثر فتح باب او
نی قطره ئی همی چکد از ابر تیره دل
تا آتش جگر بنشانم بآب او
فقر و غنای خواجه بنسبت یکی بود
آنرا که نیست هیچ نصیب از نصاب او
بیرون ز وعده ئی نشنیدم جواب او
طبعش بگاه وعده بود راست چون سحاب
با رعد و برق لیک نبارد سحاب او
نی ابر باز میشود از روی آسمان
تا بر کنم دل از اثر فتح باب او
نی قطره ئی همی چکد از ابر تیره دل
تا آتش جگر بنشانم بآب او
فقر و غنای خواجه بنسبت یکی بود
آنرا که نیست هیچ نصیب از نصاب او
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ٧٢۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ٧٢٧
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.