۱۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ٧۶٠

شرف دولت و دین زبده اصحاب کرم
ای بذاتت هنر و فضل تولا کرده

ابر کلک گهر افشان تو مانند صدف
دهن آز پر از لؤلؤ لالا کرده

چشم بد دور ز خط تو که هر نقطه او
سطح کافور پر از عنبر سارا کرده

دی ز یاران که چو بختند مقیم در تو
بتولای تو از غیر تبرا کرده

ورقی چند بمن داد عزیزی و برآن
رأی عالیت اشاره بسوی ما کرده

که ز اشعار خود اینچند ورق بیضا را
دارم امید بتو نامه سودا کرده

کردم اثبات بفرمان تو ابیات برو
ز آنچه زین پیشترک داشتم انشا کرده

بجناب تو فرستادم و عقلم میگفت
کای تو بسیار از این ساده دلیها کرده

مثلت هست چو تاجر که رود از پی سود
بسوی بصره و سرمایه ز خرما کرده

تو فرشته صفتی ز ابن یمین در گذران
کلماتی که بر او دیو وی املا کرده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٧۵٩
گوهر بعدی:شمارهٔ ٧۶١
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.