هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق یا مراد معنوی است. شاعر از لطف و محبت معشوق سخن میگوید و آرزو میکند که پرتو نور او بر زندگی تاریکش بتابد و او را از غم و محنت رها کند. او خود را مدیون محبت معشوق میداند و همواره به او وفادار بوده است. شاعر از معشوق میخواهد که به او توجه کند و هرگز او را فراموش نکند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه عمیق است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از صنایع ادبی و زبان شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ٨٠٢
ای صاحبی که یابد از لطف دلگشایت
محبوس چاه محنت از بند غم رهائی
گر پرتوی ز رایت بر خاک تیره افتد
هر ذره آفتابی گردد بروشنائی
آنم که فکر بکرم با زیور مدیحت
مشهور عالمی شد در حسن و دلربائی
پیوسته ام بمهرت وز دیگران گسسته
در دیده خاک پایت کرده بتوتیائی
گفتم بصیقل لطف آئینه دلم را
روزی بشادکامی از زنگ غم زدائی
زان پس که چند گاهی بودم بر تو گفتی
در حضرتت بخوانم اصغا اگر نمائی
گر هرگزم نبینی در خاطرت نیایم
وانگه که پیشت آیم گوئی فلان کجائی
هرگز مباد بندی بر کارت اوفتاده
از کارم ار چه بندی هرگز نمیگشائی
محبوس چاه محنت از بند غم رهائی
گر پرتوی ز رایت بر خاک تیره افتد
هر ذره آفتابی گردد بروشنائی
آنم که فکر بکرم با زیور مدیحت
مشهور عالمی شد در حسن و دلربائی
پیوسته ام بمهرت وز دیگران گسسته
در دیده خاک پایت کرده بتوتیائی
گفتم بصیقل لطف آئینه دلم را
روزی بشادکامی از زنگ غم زدائی
زان پس که چند گاهی بودم بر تو گفتی
در حضرتت بخوانم اصغا اگر نمائی
گر هرگزم نبینی در خاطرت نیایم
وانگه که پیشت آیم گوئی فلان کجائی
هرگز مباد بندی بر کارت اوفتاده
از کارم ار چه بندی هرگز نمیگشائی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ٨٠١
گوهر بعدی:شمارهٔ ٨٠٣
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.