۱۴۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ٨١٣

بقطع راه دراز امل غنی نشوی
بر آستان قناعت مگر مقام کنی

مرو بعجب و تکبر بر آستانه خلق
که زندگانی و عیشت همه حرام کنی

دو تای گاو بدست آوری و مزرعه ئی
یکی امیر و دگر را وزیر نام کنی

بنان خشک و حلالی کزو شود حاصل
قناعت از شکرین لقمه حرام کنی

و گر کفاف معاشت نمیشود حاصل
روی و شام شبی از جهود وام کنی

هزار بار از آن به که بامداد پگاه
کمر ببندی و بر چون خود سلام کنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٨١٢
گوهر بعدی:شمارهٔ ٨١۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.