۱۰۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ٨٣۶

در قصه شنیدیم کزین پیش بزرگی
یک بدره زر داد بیک بیت فلانی

ما هم بطمع پیش بزرگان زمانه
بستیم میانی و گشادیم زبانی

بردیم بسی رنج و نشد حاصل از اینکار
جز خوردن خونی و بجز کندن جانی

گر تربیت اینست بسا کاهل سخن را
دل تافته گردد چو تنور از پی نانی

عنقا و کرم هر دو یکی اند کزیشان
جز نام نیابند بتحقیق نشانی

ای اهل هنر قصه همینست که گفتم
هان تا نفروشید یقینی بگمانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٨٣۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ٨٣٧
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.