۱۱۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ٨۴٨

صاحبا بنده را بخدمت تو
پیش ازین بیش ازین محل بودی

بعنایت که داشتی با او
پیش آزادگان مثل بودی

از شرف در پناه سایه تو
همچو خورشید در حمل بودی

از تو تحسینش بود و احسان هم
که گهی نیز در عمل بودی

بنده را هم قواعد اخلاص
داند ایزد که بی خلل بودی

آنچه رایت بدان نظر کردی
ورچه بر تارک زحل بودی

رفتمی از پی ارچه رهگذرش
بر سر کوچه اجل بودی

وینزمان همچو عهد پیشین است
حاش لله که بر بدل بودی

چشم آن دارم از مکارم تو
که بصد نوعم ار زلل بودی

نقد من یافتی رواج از تو
ور چه یکبارگی دغل بودی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٨۴٧
گوهر بعدی:شمارهٔ ٨۴٩
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.