هوش مصنوعی: این متن شعری از سعدی است که در آن شاعر از عشق و دل‌تنگی برای معشوق خود سخن می‌گوید. او از جدایی جسم و روح خود صحبت می‌کند، جایی که جسمش در یک مکان است اما دلش در جایی دیگر که معشوقش حضور دارد. شاعر از باد صبا می‌خواهد که بوی معشوقش را از شیراز برایش بیاورد و از درد دل و غم خود می‌گوید که تنها با معشوقش قابل در میان گذاشتن است. او همچنین از بی‌میلی به تماشای طبیعت سخن می‌گوید، زیرا تنها تماشای معشوقش برایش ارزشمند است. در پایان، سعدی از این منزل ویران (دنیا) می‌گوید که جایگاه او نیست و باید به سوی منزلگه آزادگان (معنویت و عشق حقیقی) حرکت کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی دارد.

غزل ۴۹

خرم آن بقعه که آرامگه یار آنجاست
راحت جان و شفای دل بیمار آنجاست

من در این جای همین صورت بی‌جانم و بس
دلم آنجاست که آن دلبر عیار آنجاست

تنم اینجاست سقیم و دلم آنجاست مقیم
فلک اینجاست ولی کوکب سیار آنجاست

آخر ای باد صبا بویی اگر می‌آری
سوی شیراز گذر کن که مرا یار آنجاست

درد دل پیش که گویم غم دل با که خورم
روم آنجا که مرا محرم اسرار آنجاست

نکند میل دل من به تماشای چمن
که تماشای دل آنجاست که دلدار آنجاست

سعدی این منزل ویران چه کنی جای تو نیست
رخت بربند که منزلگه احرار آنجاست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۴۸
گوهر بعدی:غزل ۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.