هوش مصنوعی: شاعر از گفتگوی خود با یاری در خلوت می‌گوید که از او پرسید آیا از شاه ناراحتی دارد. شاعر پاسخ می‌دهد که همیشه با اخلاص بوده، اما اکنون در دوران پیری و در زمان حکومت شاه کریم و بخشنده، درخواست کمک را شایسته نمی‌داند. او از بخشندگی و سخاوت شاه تمجید می‌کند و می‌پرسد که اگر کمبودی در مال او هست، چرا همت بلندش آن را جبران نمی‌کند.
رده سنی: 16+ این متن یک شعر کلاسیک فارسی است که دارای مفاهیم عمیق و استعاری است. درک کامل آن نیاز به آشنایی با ادبیات کهن و اصطلاحات شاعرانه دارد. همچنین، موضوعاتی مانند وفاداری، حکومت، و بخشندگی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ٨۶۶

مرا در خفیه دی میگفت یاری
که بینم شاه را از تو غباری

چه گفتی باز گو تا هست باقی
در آن حضرت مجال اعتذاری

بدو گفتم که تا اکنون جز اخلاص
بحمدالله نکردم هیچ کاری

ولی گفتم ازو لایق نباشد
پس از پیری شدن توزیع خواری

خصوصا در زمان شهریاری
کریمی نامجوئی کامکاری

چو باد مهرگانی زر فشانی
چو ابر نوبهاری در نثاری

چه نقصانست در مالش و گر هست
کجا شد همت عالیش باری
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٨۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ٨۶٧
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.