۱۴۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ٨۶۶

مرا در خفیه دی میگفت یاری
که بینم شاه را از تو غباری

چه گفتی باز گو تا هست باقی
در آن حضرت مجال اعتذاری

بدو گفتم که تا اکنون جز اخلاص
بحمدالله نکردم هیچ کاری

ولی گفتم ازو لایق نباشد
پس از پیری شدن توزیع خواری

خصوصا در زمان شهریاری
کریمی نامجوئی کامکاری

چو باد مهرگانی زر فشانی
چو ابر نوبهاری در نثاری

چه نقصانست در مالش و گر هست
کجا شد همت عالیش باری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٨۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ٨۶٧
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.