هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از روزهای گذشته یاد میکند که صاحبقران (شخصی مهم و قدرتمند) به او توجه میکرد و با کرم و بخشش خود، غمهایش را برطرف میساخت. شاعر از تغییر رفتار این شخص ابراز ناراحتی میکند و از محروم شدن از لطف او شکایت دارد. او همچنین از صفا و مهربانی گذشتهی این شخص یاد میکند و از وضعیت فعلی خود گله میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیدهی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ٨٨٧
یاد ایامی که دروی صاحب صاحبقران
گاهگاهی التفاتی سوی چاکر داشتی
حاتم ثانی جلال ملک و دین کان کرم
آنکه هر روزم ز روز رفته بهتر داشتی
گر هزاران غم رسیدی بر دل ابن یمین
از دلش یکیک بدست مکرمت برداشتی
بیگنه با من ندانم تا شرنگ افشان چراست
آنکه گفتاری بشیرینی چو شکر داشتی
از رهی بد خدمتیی چون نیامد در وجود
تا ز طبع نازک او چشم کیفر داشتی
پس چرا از سایه لطف خودم محروم داشت
آنکه با من صفوت خورشید خاور داشتی
کی چو من عیسی دمی کردی درینمنزل مقام
گر ببودی اش خری یا اجره خر داشتی
گاهگاهی التفاتی سوی چاکر داشتی
حاتم ثانی جلال ملک و دین کان کرم
آنکه هر روزم ز روز رفته بهتر داشتی
گر هزاران غم رسیدی بر دل ابن یمین
از دلش یکیک بدست مکرمت برداشتی
بیگنه با من ندانم تا شرنگ افشان چراست
آنکه گفتاری بشیرینی چو شکر داشتی
از رهی بد خدمتیی چون نیامد در وجود
تا ز طبع نازک او چشم کیفر داشتی
پس چرا از سایه لطف خودم محروم داشت
آنکه با من صفوت خورشید خاور داشتی
کی چو من عیسی دمی کردی درینمنزل مقام
گر ببودی اش خری یا اجره خر داشتی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ٨٨۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ٨٨٨
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.