هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از گرفتاری و اسارت خود در عشق و هوس سخن میگوید و از دیگران میخواهد که خبر او را به دیگران برسانند. او وضعیت خود را با پرندهای در قفس و شهدی که مگسی در آن افتاده، مقایسه میکند و بیان میکند که تنها کسانی که خود در دام هوس افتادهاند، میتوانند عیب او را درک کنند.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد تا بتواند به درستی درک شود.
غزل ۵۸
اتفاقم به سر کوی کسی افتادهست
که در آن کوی چو من کشته بسی افتادهست
خبر ما برسانید به مرغان چمن
که هم آواز شما در قفسی افتادهست
به دلارام بگو ای نفس باد سحر
کار ما همچو سحر با نفسی افتادهست
بند بر پای تحمل چه کند گر نکند
انگبین است که در وی مگسی افتادهست
هیچ کس عیب هوس باختن ما نکند
مگر آن کس که به دام هوسی افتادهست
سعدیا حال پراکنده ی گوی آن داند
که همه عمر به چوگان کسی افتادهست
که در آن کوی چو من کشته بسی افتادهست
خبر ما برسانید به مرغان چمن
که هم آواز شما در قفسی افتادهست
به دلارام بگو ای نفس باد سحر
کار ما همچو سحر با نفسی افتادهست
بند بر پای تحمل چه کند گر نکند
انگبین است که در وی مگسی افتادهست
هیچ کس عیب هوس باختن ما نکند
مگر آن کس که به دام هوسی افتادهست
سعدیا حال پراکنده ی گوی آن داند
که همه عمر به چوگان کسی افتادهست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۵۷
گوهر بعدی:غزل ۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.