هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و غم خود سخن می‌گوید. او حال خود را مانند زلف پریشان یار و پشتش را مانند ابروی خمیده معشوق توصیف می‌کند. غم از خون دل او شربتی نوشیده و شادی را مختص کسانی می‌داند که در این دوران خرم هستند. شاعر احساس می‌کند تنها دل اوست که در غم گرفتار شده و دل‌های شادمان در این زمانه کم‌اند. او از عشق و غم خود می‌گوید و آرزو می‌کند که میان او و معشوقش پیوندی برقرار شود.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل ۷۵

کارم چو زلف یار پریشان و درهمست
پشتم به سان ابروی دلدار پرخمست

غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت
این شادی کسی که در این دور خرمست

تنها دل منست گرفتار در غمان
یا خود در این زمانه دل شادمان کمست

زین سان که می‌دهد دل من داد هر غمی
انصاف ملک عالم عشقش مسلمست

دانی خیال روی تو در چشم من چه گفت
آیا چه جاست این که همه روزه با نمست

خواهی چو روز روشن دانی تو حال من
از تیره شب بپرس که او نیز محرمست

ای کاشکی میان منستی و دلبرم
پیوندی این چنین که میان من و غمست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۷۴
گوهر بعدی:غزل ۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.