هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و زیبایی معشوق سخن می‌گوید و از بلندی مقام او در نظر مردم کوته‌بین یاد می‌کند. شاعر همچنین از بی‌خوابی و عشق بی‌پایان خود می‌گوید و اشاره می‌کند که زیبایی معشوق به حدی است که توصیف آن ممکن نیست. در پایان، شاعر از تأثیر معشوق بر خود و دیگران سخن می‌گوید و بیان می‌کند که دیگر نمی‌خواهد شعر بسراید زیرا سخنانش بسیار شیرین و جذاب است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و ادبی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده در شعر، آن را برای مخاطبان نوجوان و بزرگسال مناسب‌تر می‌کند.

غزل ۸۷

گر کسی سرو شنیده‌ست که رفته‌ست این است
یا صنوبر که بناگوش و برش سیمین است

نه بلندیست به صورت که تو معلوم کنی
که بلند از نظر مردم کوته‌بین است

خواب در عهد تو در چشم من آید هیهات
عاشقی کار سری نیست که بر بالین است

همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت
وآنچه در خواب نشد چشم من و پروین است

خود گرفتم که نظر بر رخ خوبان کفر است
من از این بازنگردم که مرا این دین است

وقت آن است که مردم ره صحرا گیرند
خاصه اکنون که بهار آمد و فروردین است

چمن امروز بهشت است و تو در می‌بایی
تا خلایق همه گویند که حورالعین است

هر چه گفتیم در اوصاف کمالیت او
همچنان هیچ نگفتیم که صد چندین است

آنچه سرپنجهٔ سیمین تو با سعدی کرد
با کبوتر نکند پنجه که با شاهین است

من دگر شعر نخواهم که نویسم که مگس
زحمتم می‌دهد از بس که سخن شیرین است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۸۶
گوهر بعدی:غزل ۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.