هوش مصنوعی: این متن بیانگر عشق و اشتیاق شدید به معشوق است. شاعر از ناتوانی در صبر و تحمل دوری از معشوق سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که حتی پس از مرگ نیز به سوی معشوق بازگردد. او از هر چیزی که یادآور معشوق باشد، مانند بوی گل یا خاک کوی دوست، لذت می‌برد و نمی‌تواند از فکر معشوق رها شود.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌تر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل ۱۰۶

شادی به روزگار گدایان کوی دوست
بر خاک ره نشسته به امید روی دوست

گفتم به گوشه‌ای بنشینم ولی دلم
ننشیند از کشیدن خاطر به سوی دوست

صبرم ز روی دوست میسر نمی‌شود
دانی طریق چیست تحمل ز خوی دوست

ناچار هر که دل به غم روی دوست داد
کارش به هم برآمده باشد چو موی دوست

خاطر به باغ می‌رودم روز نوبهار
تا با درخت گل بنشینم به بوی دوست

فردا که خاک مرده به حشر آدمی کنند
ای باد خاک من مطلب جز به کوی دوست

سعدی چراغ می‌نکند در شب فراق
ترسد که دیده باز کند جز به روی دوست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۰۵
گوهر بعدی:غزل ۱۰۷
نظرها و حاشیه ها
ناشناس
۱۴۰۰/۱/۱۰ ۱۵:۵۷

معنی شعر رو بگید لطفاً