هوش مصنوعی: این متن یک شعر حماسی و ستایش‌آمیز است که به قدرت و تأثیر تیغ (شمشیر) و قلم در دستان فردی قدرتمند و سخاوتمند می‌پردازد. شاعر از توانایی‌های بی‌نظیر این فرد در عدالت، سخاوت، دانش و شجاعت تمجید می‌کند و تأثیر او را در جهان و دین برجسته می‌سازد. همچنین، متن به نقش تیغ و قلم در حفظ نظم و عدالت و نیز در هنر و فضیلت اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق و استعاری است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی اشارات به خشونت (تیغ و شمشیر) ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۸۹ - در مدح صدر سعید قوام الدین ابوالفتوح

زهی ز رای تو روشن جهان تیغ و قلم
فلک بدست تو داده عنان تیغ و قلم

قوام دین سر احرار و اختیار ملوک
که نیست جز تو کسی قهرمان تیغ و قلم

توئی که هستی از گوهر سخا و کرم
توئی که هستی از خاندان تیغ و قلم

توئی که ترا گاه دانش و مردی
بیان فضل و فصاحت بنان تیغ و قلم

نفاذ امر تو وسطوت اشارت تست
مضا و هیبت و حکم روان تیغ و قلم

همی فرازد از تو سپهر فضل و هنر
همی فروزد از تو جهان تیغ و قلم

خطا نیفتد بر تیغ و بر قلم پس ازین
که پاس حکم تو شد پاسبان تیغ و قلم

ازان هنر که عیان گشت نزد عقل از تو
نبود صد یک ازان در گمان تیغ و قلم

شدست ویران از تو نهاد بخل و ستم
شدست پیدا از تو نهان تیغ و قلم

خجل شوند همی از زبان دربارت
زبان پر گوهر و در فشان تیغ و قلم

صریر کلک تو و عکس خنجر تو همی
چو رعد و برق جهد زاسمان تیغ و قلم

ببحر ماند دستت ازان همی خیزد
همیشه زو گهر و خیزران تیغ و قلم

شدست کند ز جود تو حرص آز و نیاز
شدست تیز بمدحت زبان تیغ و قلم

رواست گر بمدیح تو تر کنند زبان
که پر ز گوهر کردی دهان تیغ و قلم

ز آب لفظ تو و آبروی دشمن تست
اگر ز آب بود زنده جان تیغ و قلم

بجز دل تو نباشد جهان عدل و سخا
بجز کف تو نزیبد مکان تیغ و قلم

کنون که تیغ و قلم در ضمان دست توأند
شدند دولت و دین در ضمان تیغ و قلم

عدو و ناصح تو کرده عقد گردن و گوش
زدر و لعل که خیزد ز کان تیغ و قلم

بلفظ عذب تو و خون دشمنت گوئی
که رفت بیع و شری درمیان تیغ وقلم

زلفظ گوهر کرد آنزخونسرشت این مشک
که هست مشک و گهر کاروان تیغ و قلم

شدند تیغ و قلم جان ستان و روزی بخش
ز دست و بازوی تست این توان تیغ و قلم

بروز کینه چو گیری بدست قبضه تیغ
بر افکند عدویت طیلسان تیغ و قلم

نهد بنزد تو تیغ و قلم عطارد و شمس
زشرم چون تو کنی امتحان تیغ و قلم

کف تو هست سپهر سخا و عالم را
نمود شام و شفق از زبان تیغ و قلم

جهان شداست چو روی گل و دل لاله
که بشکفید ز تو بوستان تیغ و قلم

بیان تیغ و قلم شد کف و زبان تو زانک
فصاحتست و شجاعت بیان تیغ و قلم

سباع و انس گه رزق میهمان توأند
تو روزی همه میده ز خوان تیغ و قلم

نیام و ملقمه زان بیشتر سیه پوشند
که پوست دشمن تست آشیان تیغ و قلم

فلک چو دست تو هرگز کجا بود ور چه
دهد شهاب و مجره نشان تیغ و قلم

جهان بخندداز خرمی چو صبح و چو گل
چو اشگبار شود دیدگان تیغ و قلم

ز تف خشم تو نز بوی مشک و کافورست
که خشک مغز شدند استخوان تیغ

بروز کار تو اندر ز مردی و دانش
پر از عجایب شد داستان تیغ و قلم

چو دید چرخ ز کار تو و شجاعت تو
چه گفت؟گفت زهی پهلوان تیغ و قلم

بناز از قلم خویش و تیغ گوهر بار
که می بنازد از تو روان تیغ و قلم

همیشه تازبردست آسمان وش تو
همی کنند قران اختران تیغ و قلم

همه سعادت تأثیرشان نثار تو باد
که جز بسعد نباشد قران تیغ و قلم

کسیکه باشد با تو دورویه و دو زبان
بدین دو بادا همداستان تیغ و قلم

بریده باد بتیغ و سرشته باد بخون
سرو زبان عدویت بسان تیغ و قلم

بعقل گفتم کز مدح های خواجه ما
کدام لایق تر گفت آن تیغ و قلم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۸ - در مدح صدر اجل رکن الدین
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰ - درمدح صدرالدین
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.