۱۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸ - تقاضا

ای کریمی که در جهان کرم
بخشش بی ریات عادت و خوست

میزبانی است تازه روی گفت
که همه پشت گرمی من ازوست

پشتم از خدمتت دوتاست چرا
رشتهای امید من یکتوست

لیکن از جان و تن همیکاهم
از بسی طعنه های دشمن و دوست

بخدا و رسول و کعبه اگر
این تقاضا ز بهر کهنه ونوست

بعد ازان ده قصیده غرا
این تقاضا بدین صفت نه نکوست

خود همه بادگیر این گفته
نه گل آید برون زباد از پوست؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷ - تقاضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹ - هنر و حرمان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.