۱۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶ - پیری

وقت است دلا اگر بترسی
گر آدمی از عدم بترسد

اینک بدمید صبح پیری
و اختر ز سپیده دم بترسد

چون تهمت مرگ هست بر تو
میترس که متهم بترسد

ای طبل تهی حرام کم خور
تا طبل کم از شکم بترسد

گر در حرمی مباش ایمن
بس صید که در حرم بترسد

طبع ار چه بمال تشنه باشد
زافزون شدن درم بترسد

معذور بود بنزد عاقل
مستسقی ار از ورم بترسد

هر کس که نترسد او زمحشر
در محشر لجرم بترسد

از مرگ همی نترسی ای شیر
از وی نه تو روستم بترسد

از مرگ ترا چه باک باشد
مرگ از چو تو محتشم بترسد

گیرم که ز گور می نترسی
خود شیر ز گور کم بترسد

شوخی مکن و بترس از آتش
کز آتش شیر هم بترسد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵ - مرد از عقل محترم است
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷ - موی سپید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.