هوش مصنوعی:
این متن یک شعر عرفانی و مدحی است که در آن شاعر به ستایش خداوند و بیان ویژگیهای بینظیر او میپردازد. شاعر از قدرت، علم، جود، و بخشندگی خداوند سخن میگوید و خود را در برابر عظمت او کوچک میشمرد. همچنین، به رابطه بین خالق و مخلوق و نیاز انسان به لطف و هدایت الهی اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و زبانی پیچیده است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار خواهد بود. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد.
شمارهٔ ۶۴ - مجدالدین
خداوندا تو آنشخصیکه چشم چرخ فیروزه
نبیند در هزاران دور اگر چون تو بشر جوید
سپهر مجد و بحر علم و کان جود مجدالدین
که عقل کل زرای روشن تو راهبر جوید
بوقت بزم تو کان از کف رادت امان خواهد
بروزرزم تو نصرت زشمشیرت ظفر جوید
ز بهر مدحت تو تیر گردون کلک پیراید
ز بهر خدمت تو چرخ چون جوزا کمر جوید
زلطفت بلبل دلها همیشه میزند دستان
ز نطقت طوطی جانها همه ساله شکر جوید
بوقت عزم تو گردون برد از طبع تو سرعت
بگاه حزم تو خورشید از رایت نظر جوید
جز از تو کیست در گیتی که او قدر هنر داند
جز از تو کیست در عالم که او اهل هنر جوید
چو من مدحتسرائی کو که دارد چون تو ممدوجی
چو تو گوهرشناسی کو که مثل من گهر جوید
مرا تشریف فرمودی ولیکن دون قدر من
مرا کس اینقدر بخشد ز تو کس اینقدر جوید؟
هم از فرط سخایت دان اگر این بنده مخلص
همی زین پایه کوراست خود را بیشتر جوید
هر آنکس کو بمدح تو دهان بگشاد همچون گل
عجب نبود اگر حالی چو نرگس تاج زر جوید
کسی کو چون تو مخدومی بدست آورد در عالم
هم از دون همتی باشد گر از وی ما حضر جوید
کسی کود کرد غواصی بدریائی پر از گوهر
ز کوته دیدگی باشد که خرج مختصر جوید
من از تو نام گیرم زانکه ماه از مهر افزاید
من از تو بوی جویم زانکه گل رنگ از قمر جوید
تو کان جودی و ناچار رسم کان چنین باشد
که چون زر بیشتر بخشد طمع زو بیشتر جوید
نباشد خام طبعی زارزوی عقل نزدیکت
گر از دریا گهر خواهد ور از خورشید زر جوید
بمان در دولت جاوید و سرسبزی بکام دل
همی تا چرخ فیروزه برین عالم گذر جوید
نبیند در هزاران دور اگر چون تو بشر جوید
سپهر مجد و بحر علم و کان جود مجدالدین
که عقل کل زرای روشن تو راهبر جوید
بوقت بزم تو کان از کف رادت امان خواهد
بروزرزم تو نصرت زشمشیرت ظفر جوید
ز بهر مدحت تو تیر گردون کلک پیراید
ز بهر خدمت تو چرخ چون جوزا کمر جوید
زلطفت بلبل دلها همیشه میزند دستان
ز نطقت طوطی جانها همه ساله شکر جوید
بوقت عزم تو گردون برد از طبع تو سرعت
بگاه حزم تو خورشید از رایت نظر جوید
جز از تو کیست در گیتی که او قدر هنر داند
جز از تو کیست در عالم که او اهل هنر جوید
چو من مدحتسرائی کو که دارد چون تو ممدوجی
چو تو گوهرشناسی کو که مثل من گهر جوید
مرا تشریف فرمودی ولیکن دون قدر من
مرا کس اینقدر بخشد ز تو کس اینقدر جوید؟
هم از فرط سخایت دان اگر این بنده مخلص
همی زین پایه کوراست خود را بیشتر جوید
هر آنکس کو بمدح تو دهان بگشاد همچون گل
عجب نبود اگر حالی چو نرگس تاج زر جوید
کسی کو چون تو مخدومی بدست آورد در عالم
هم از دون همتی باشد گر از وی ما حضر جوید
کسی کود کرد غواصی بدریائی پر از گوهر
ز کوته دیدگی باشد که خرج مختصر جوید
من از تو نام گیرم زانکه ماه از مهر افزاید
من از تو بوی جویم زانکه گل رنگ از قمر جوید
تو کان جودی و ناچار رسم کان چنین باشد
که چون زر بیشتر بخشد طمع زو بیشتر جوید
نباشد خام طبعی زارزوی عقل نزدیکت
گر از دریا گهر خواهد ور از خورشید زر جوید
بمان در دولت جاوید و سرسبزی بکام دل
همی تا چرخ فیروزه برین عالم گذر جوید
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳ - ذکر خیر بعد از مرگ
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۵ - دوری
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.