هوش مصنوعی:
شاعر در این متن به خدایی سوگند یاد میکند که او را از بند حرص و آز رها کرده است. او بیان میکند که به دلیل خدمت به شخصی مانند مخدوم (ارباب یا معشوق)، از رسیدن به آرزوهایش بازمانده و در این راه، نه چشمی به خواب دیده و نه لبخندی زده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عرفانی و اخلاقی است که درک آنها به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و زبان شعری ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۹۵ - دوری از خدمت
بخدائی که فیض رحمت او
کرد از بند حرص آزادم
که من از خدمت چو تو مخدوم
تا بناکام دور افتادم
نه دو دیده بخواب دربستم
نه دهن را بخنده بگشادم
کرد از بند حرص آزادم
که من از خدمت چو تو مخدوم
تا بناکام دور افتادم
نه دو دیده بخواب دربستم
نه دهن را بخنده بگشادم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۴ - تقاضای کاه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۶ - انتظار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.