هوش مصنوعی:
شاعر در آینه موی سفیدی در سر خود میبیند و از ترس پیری دیگر به آینه نگاه نمیکند. روزی هنگام شانه زدن، چند تار موی سفید دیگر میبیند و مضطرب میشود. او احساس میکند که غم جوانی را میخورد، زیرا از پیری خود آگاه شده است. این واقعیت را هم از طریق دیدن در آینه و هم از طریق شنیدن از زبان شانه درک میکند.
رده سنی:
16+
متن به موضوع پیری و تأملات عاطفی پیرامون آن میپردازد که ممکن است برای نوجوانان و بزرگسالان جذاب و قابل درک باشد. کودکان ممکن است به عمق احساسات و مفاهیم مطرح شده پی نبرند.
شمارهٔ ۱۱۱ - پیری
در آینه تا نگاه کردم
یک موی سفید خویش دیدم
زاندیشه ضعف و بیم پیری
در آینه نیز ننگریدم
امروز بشانه در ازان موی
دیدم دو سه تار و برطپیدم
شاید که خورم غم جوانی
کز پیری خود خبر رسیدم
زایینه معاینه بدیدم
وزشانه بصد زبان شنیدم
یک موی سفید خویش دیدم
زاندیشه ضعف و بیم پیری
در آینه نیز ننگریدم
امروز بشانه در ازان موی
دیدم دو سه تار و برطپیدم
شاید که خورم غم جوانی
کز پیری خود خبر رسیدم
زایینه معاینه بدیدم
وزشانه بصد زبان شنیدم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰ - نفاق و بخل
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۲ - مردم سپاهان در زمان پیش
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.