۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶

عشقبازی با چو تو یاری خوشست
جان فدا کردن ترا کاری خوشست

عاشقی گر خود همه درد دلست
درد دل از چونتو دلداری خوشست

بست خورشید از تو زناری ز کفر
گر همه کفرست زناری خوشست

گفتم از هجر تو جانم رفت گفت
گو بدوزخ نار تو ناری خوشست

گوید آری چون بخواهم بوسه
گر دروغست ارنه این آری خوشست

گفتمش دل باز ده گفتا کدام
خشک ریشه چونتو طراری خوشست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.