۱۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶

تو را تا زین جفا دل برنگردد
مرا این درد دل کمتر نگردد

به من برنگذرد یک شب ز هجرت
کز اشک من جهانی تر نگردد

مگر هجران تو سوگند خوردست
که تا خونم نریزد بر نگردد

مرا گفتی که آیم نزدت امشب
به صد سوگندم این باور نگردد

کسی در کوی تو هرگز نهد پای
که چون پرگار گرد سر نگردد؟

کسی دل در سرزلف تو بندد
که همچون زلف تو کافر نگردد؟

چو سایه عشق تو عالم بگیرد
اگر خورشید حسنت در نگردد

مرا زر در جهان این روی زردست
وزین زر کار من چون زر نگردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.