هوش مصنوعی:
این شعر از عشق نافرجام، درد هجران، و وفاداری بیپایان سخن میگوید. شاعر از جفای معشوق و رنج دوری شکایت دارد، اما عشقش پایدار است. او به بیوفایی معشوق اشاره میکند و تأکید دارد که هیچکس نمیتواند از دام عشق او رها شود. همچنین، شاعر از ارزش عشق خود در برابر بیاعتنایی معشوق میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا، هجران، و کفر (در معنای ادبی) نیاز به درک ادبی و عاطفی بالاتری دارند.
شمارهٔ ۳۶
تو را تا زین جفا دل برنگردد
مرا این درد دل کمتر نگردد
به من برنگذرد یک شب ز هجرت
کز اشک من جهانی تر نگردد
مگر هجران تو سوگند خوردست
که تا خونم نریزد بر نگردد
مرا گفتی که آیم نزدت امشب
به صد سوگندم این باور نگردد
کسی در کوی تو هرگز نهد پای
که چون پرگار گرد سر نگردد؟
کسی دل در سرزلف تو بندد
که همچون زلف تو کافر نگردد؟
چو سایه عشق تو عالم بگیرد
اگر خورشید حسنت در نگردد
مرا زر در جهان این روی زردست
وزین زر کار من چون زر نگردد
مرا این درد دل کمتر نگردد
به من برنگذرد یک شب ز هجرت
کز اشک من جهانی تر نگردد
مگر هجران تو سوگند خوردست
که تا خونم نریزد بر نگردد
مرا گفتی که آیم نزدت امشب
به صد سوگندم این باور نگردد
کسی در کوی تو هرگز نهد پای
که چون پرگار گرد سر نگردد؟
کسی دل در سرزلف تو بندد
که همچون زلف تو کافر نگردد؟
چو سایه عشق تو عالم بگیرد
اگر خورشید حسنت در نگردد
مرا زر در جهان این روی زردست
وزین زر کار من چون زر نگردد
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.