هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از ناامیدی و اندوه خود میگوید که چگونه چرخ روزگار و عشق بیاختیار، همه چیز را از او گرفتهاند، از جمله معشوقهاش، آرامش و حتی دلش. او از هجران و جدایی شکایت میکند و احساس میکند که حتی طبیعت (ابر) از گریههایش شکایت دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهی عمیق و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، بیان اندوه و ناامیدی نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۳۸
چرخ از من قرار من بستد
تا ز دستم نگار من بستد
ماه مشگین عذار من بربود
سروچابک سوار من بستد
خود دلی داشتم من از همه چیز
عشق بی اختیار من بستد
گله کردست ابر از چشمم
که به یک بار کار من بستد
هجر میکرد قصد جانم و چرخ
یار او گشت و یار من بستد
تا ز دستم نگار من بستد
ماه مشگین عذار من بربود
سروچابک سوار من بستد
خود دلی داشتم من از همه چیز
عشق بی اختیار من بستد
گله کردست ابر از چشمم
که به یک بار کار من بستد
هجر میکرد قصد جانم و چرخ
یار او گشت و یار من بستد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.