هوش مصنوعی: این شعر از نبود وفا و آشنايی باوفا در يار سخن می‌گويد. يار نه تنها به دل و سر جز ستم و جفا نمی‌آورد، بلکه دلش را يکباره از شاعر برداشته و جز به ناسزا نمی‌گردد. شاعر از بی‌توجهی يار به حالش شکايت دارد و می‌گويد که حتی يادش هم نمی‌کند. در نهايت، شاعر از فراق يار و تاثير آن بر خود می‌نالد و می‌گويد که هيچ شبی از فراق يار، اشک‌هایش مانند آسياب نمی‌چرخد.
رده سنی: 16+ محتواي شعر شامل موضوعات عاشقانه‌ی عميق و احساسات غمگينانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک يا مناسب نباشد. همچنين، استفاده از مفاهيمی مانند جفا و ستم ممکن است برای سنين پايين‌تر سنگين باشد.

شمارهٔ ۴۰

یار گرد وفا نمی گردد
باوفا آشنا نمیگردد

در دلش جز ستم نمیآید
در سرش جز جفا نمیگردد

دل به یکبارگی زما برداشت
جز بر ناسزا نمیگردد

از کسی حال ما نمیپرسد
خود کسی گردما نمیگردد

خود نگوید که آن فلان عاشق
آخر اینجا چرا نمی گردد

هیچ شب نیست کز فراق رخش
ز اشک من آسیا نمیگردد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.