۱۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۰

یار گرد وفا نمی گردد
باوفا آشنا نمیگردد

در دلش جز ستم نمیآید
در سرش جز جفا نمیگردد

دل به یکبارگی زما برداشت
جز بر ناسزا نمیگردد

از کسی حال ما نمیپرسد
خود کسی گردما نمیگردد

خود نگوید که آن فلان عاشق
آخر اینجا چرا نمی گردد

هیچ شب نیست کز فراق رخش
ز اشک من آسیا نمیگردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.