۱۳۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۵

هر که او عشق ترا نشناسد
در جهان هیچ بلا نشناسد

همه بر دوست زند چشم تو زخم
فرخ آنکس که ترا نشناسد

من غلام دل سنگین توأم
که خود البته وفا نشناسد

گر شود جمله جهان ملک غمت
جای خود جز دل ما نشناسد

دل بجور از تو نمیگردد سیر
چه دلست این که جفا نشناسد

باد حسنت چو غمم پاینده
به ازین بنده دعا نشناسد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.