۱۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۷

تو گر سرد چندین بگوئی نشاید
ور آزار دلها بجوئی نشاید

بران کو کهین دوستدار تو باشد
بهر دم بپائی بپوئی نشاید

گهی دوستی گاه دشمن ندانی
که این ده دلی و دوروئی نشاید

ز تو این جفا بر دل عاشق تو
اگر خود همه جان اوئی نشاید

چه سنگین دلی کز چنین گونه مارا
جگر میخوری و نگوئی نشاید

تو ایدل از و خون بخون چند شوئی
اگر دست از وی بشوئی نشاید؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.